آسمان زندگي من سپهر

وقتی که من از مهدکودک بر میگردم...

وقتی که خیلی خسته ام و روز پر شیطنتی داشتم   وقتی که آقای راننده میره و نگاهش می کنم     وقتی که هیچ کس نیست این کیفو از دست من بگیره ناسلامتی من خسته ام!!!     وقتی که مامان میگه دیگه بزرگ شدی خودت از پله ها بالا بیا     وقتی که به هوای شکلات سرعتمو زیاد می کنم   وقتی که خیلی گشنه ام و میخوام بدونم مامانی ناهار چی پخته ...
31 خرداد 1390

8 ماهگي سپهر

  سپهر گلي با ماماني رفته بود پارك چون ساكت بود و آروم نشسته بود ماماني تند تند ازش عكس گرفت. شكار لحظه ها كه مي گن همينه هاااااااااااااااااااااااااا ...
2 بهمن 1389

1 ماهگي سپهر

سپهر گلي يكماهش شد پسر خوبي بود و خيلي گريه نمي كرد خداروشكر هم خوب ميخوابيد و هم خوب شير مي خورد. اين عكس پسرم وقتي خواب بود.   ...
2 بهمن 1389

3 ماهگي سپهر

الهي من قربونش برم كه هميشه با چشماي متعجب به دوربين نگاه مي كرد توي اين روزا سپهر وقتي به دستش نگاه مي كرد مي ترسيد.       ...
2 بهمن 1389

5 ماهگي سپهر

  سپهر گلي وقتي ميخنده لپاش تو ميره هيچ كس توي خانواده ما اين نشونه رو نداره و نميدونم سپهر به كي رفته ولي هرچي هست خوبه من دوست دارم.   لپاشو بخورم من ...
2 بهمن 1389